.

.

فراماسون چیست؟ و چه کسانی هستند ؟

اگر از عوام مردم درباره فراماسونری و نقش مخرب آن سوال شود اغلب آنها از آن و نقش مخرب آن در اجتماع بی خبر اند !
و غافل از دشمن پنهان خود اند .
این سازمان به اعتراف خود فراماسون ها زاده ناپاک
صهیونیسم است. 


پاسخ این سوال که این سازمان برای چیست و چه هدفی دارد را از زبان فراماسون ها میشنویم که میگویند :
"هدف حکومت ماست ......تمام حکومت ها را به جز حکومت خودمان از بین خواهیم برد (انگاه ) با دستهای محکم و قوی حکمفرمایی میکنیم و چون قدرت را از دست کسانی که مطیع ما شدند بدست اووردیم جاه طلبی های بی مورد ، حرص و آز و انتقام بی رحمانه و کینه را منحصر به خود مینمائیم ما هستیم که با ترور همه جا را احاطه میکنیم و افراد زیادی را با عقاید مختلف و روش های متفاوت در اختیار میگیریم "
هدف شوم و نمای وحشتناک این گروه را از کلام خودشان به راحتی میتوان فهمید .

فراماسون ها چه کسانی هستند ؟
بعد ار اینکه امپراطوری روم سقوط میکنه بسیاری از شهر ها از بین میرن و یا اینکه به صورت دهکده های کوچکی در میان اما به زودی مردم برای سکونت اطراف کلیسشا ها جمع میشن و شهر هایی رو تشکیل میدن به علت و جود کلیسا و امنین در این شهر ها دیری به طول نمی انجامد که روستائیان هم شهر نشین میشوند و جمعیت شهر ها رو به فزونی می رود
ساکنان اصلی این شهر ها از طریق تجارت و بازرگانی ثروت زیادی کسب میکنند و هر کدام از اصناف برای خود اتحادیه های تشکیل دادند که ماسون ها یا معماران که به دلیل ساختن کلیساها هسته اصلی تشکیل دهنده شهر ها بودند یکی از آن اتحادیه ها بودند
.
به همین دلیل ( ساختن کلیساها ) در میان مردم از اعتبار و اهمیت زیادی بر خوردار بودند این عده برای اینکه به اصطلاح حرفه شان لوث نشود از اموختن این حرفه به افراد جلوگیری میکردند و روز به روز به دلیل ساختن کلیسا ها و شهر های جدید از اجر مادی و معنوی زیادی برخوردار میشدند
شهر ها توسط فئودال ها ی بزرگ اداره میشد و هیچ گونه آزادی وجود نداشت تا اینکه اتحادیه اصناف یا همان کمونها برای به دست آوردن آزادی به مبارزه با فئودال ها پرداختند و بالخره هم کمون ها پیروز شدند از آن پس به بعد دنبال اسم همه اصناف نا آزاد قید میشد که ماسون ها ازین جمله بودند
اتحادیه فراماسون ها یا بنایان آزاددر سال 1093 میلادی شکل گرفت در آن زمان فراماسونها یک سازمان صنفی به شمار می آمدند و هیچ جنبه سیاسی نداشتند و تنها با تشکیل کلاسهایی (لژها )سعی در پیشبرد اهداف صنفی خود داشتند و حتی تا آخر قرن هفدهم درلژ ها بحثی جز مسایل فنی معماری نبود
نخستین این لژها در کشور آلمان احداث شد که به آنها هاپت هوتن یا لژهای بزرگ میگفتندو سازمان های امروزه فراماسونی از همین لژهای هاپت هوتن سر چشمه میگیرند
این سازمانها تا قرن ها به فعالیت صنفی خود ادامه دادند تا اینکه در سال 1717میلادی انگلیسی ها رشته امور فراماسونری رابه دست گرفته و آن را از مسیر اصلی خود منحرف کردند و از همین زمان دوره دوم تاریخ فراماسونری که رنگ و ماهیت جدیدی دارد آغاز میشود .  

 تغییر مسیر فراماسون ها
محافل جدید ماسون ها در اواخر قرن 18 رشدگسترده ای یافت به طوری که در خود انگلستان بالغ بر 1600 لژ وجود داشت این محافل جدید ماسونی به زودی در کشورهایی نظیر : فرانسه ، هند ، المان ، هلند ، سوئد ، پرتقال ،ایتالیا و ......و اکثر نقاط اروپا شکل گرفت
این لژ ها موظف بودند که اصول خود را پنهان نگه داشته و بشریت را از نعمت آزادی برادری و برابری بر خوردار کنند (!)
در همین زمان فراماسون ها در صدد برا امدند که برای خود تاریخ باستانی تنظیم نمایند تا انجاکه اعلام کردند که اولین جمعیت ماسونی توسط حضرت ادم بنا گشته است و همچنین اداعای دیگری که هر لژ به نوبه خود اعلام می کرد (مثلا لژژرژالیدر یکی از برجسته ترین اعضای ماسونی اعلام داشت که بانی و موسس فراماسون ها حضرت موسی است )و این ادعا ها تا انجا پیش رفت که مانی ایرانی را نیز فراماسون دانستند  


 

فراماسونری در آمریکا
پس از ایجاد اولین لژ در بوستون و فلادلفیا به تدریج تعداد لژ ها انقدر افزایش یافت که در اندک زمانی بعد هیچ شهری در آمریکا پیدا نمی شد که دارای لژ نباشد نکته جالب توجه اینکه فراماسون های آمریکایی سیاه پوستان را به داخل لژ های خودشون راه نمی دن و حتی زمانی که سیاه پوستان لژی مستقل به نام پرنس هال مخصوص خود ایجاد میکنند لژ برزگ حاضر به شناسایی آن نمی شود (جای تعجب هست که کسانی که شعارشان برابری و(شعار فراماسون ها ) ..........هست این چنین اند ) چون اصولا فراماسون ها همیشه مایل بودند که افراد صاحب مقام را به جرگه خود راه دهند !
فعالترین لژ ماسون ها امروزه لژ آمریکا هست که بر خلاف ادعاشون مبنی بر عدم دخالت در سیاست مدارکی محکم دال بر دخالتشان وجود دارد !و فراماسون های امریکایی به طور عام همان سیاستمداران آمریکایی اند
و با اعزام مسیونر ها و تاسیس بنگاه های خیریه و فرستادن مستشاران نظامی و فنی و اقتصادی به کشور های جهان سوم در پی رسیدن به اهداف خود هستند ماسونها در امویکا انچنان قدرت را به دست گرفتند که مزردم اعتقاد دارند تا کسی ماسونی نباشد نمی تواند وارد دستگاه دولت شود
زیرا مشاغل عالیه به فراماسون ها اختصاص دارد  

 

ماده‌انگاری در منابع ماسونی  

این علامت در افکار عمومی به عنوان نماد «یهودی ها» شناخته شده است و به آن « ستاره ی داوود » یا « مهر سلیمان » هم می گویند؛ ولی در حقیقت این نماد هم جزء نمادهای الحادی بوده که بر اساس تفکرات الحادی مصر باستان ساخته شده است و نماد تعادل طبیعت بین زن و مرد، طبع سرد و گرم، الهه های ماه و خورشید و…. است. البته علامت مذکور در مکتب های الحادی دیگر، مانند هندوییسم و دیگر مکتب های شرقی نیز با مفاهیم مشابهی به کار می رود. برای مثال در تفکر مصر باستان، از امتزاج قدرت خدایانIsis و Osiris، تعادل در عالم خلقت ایجاد شده است. 

 

۳-لامت آنخ (Ankh) که نماد Isis است و در لژهای ماسونی به کار می رود.(9) این علامت امروزه به عنوان سمبل جنس زن و نشانه ی فمینیست ها (Feminists) نیز به کار می رود.  

۴-ستون سنگی با نوک هرمی (Obelisk): این نماد که نماد زایندگی و باروری در مصر باستان بوده است، در بناهای ماسونی متعددی به کار رفته است. 

 

وجه کنید که Obelisk ها دقیقاً به شکل فوق می باشند و به صورت ستون سنگی منشوری شکل هستند که سطح مقطع مربعی دارند و در انتهای آن ها نیز همیشه هرم وجود دارد. بنابراین بناهایی که ویژگی های فوق ر نداشته باشند، Obelisk محسوب نمی شوند. برای درک بهتر این مطلب به اشکال زیر توجه فرمایید:   

علامات و اعداد در فراماسونری

 علاوه بر علاماتی که در قسمت های قبلی ذکر شد، علامات دیگر و اعداد خاصی مورد توجه فراماسون ها هستند که اکثر آنها نیز منشاء مصری دارند، هرچند علامت هایی نیز از دیگر عقاید الحادی ملل باستان از جمله آریایی های قدیم (نه دین زرتشت) ، شرق دور و… اقتباس شده اند. 

 مهمترین آنها عبارتند از:

 1) پرگار و گونیا (یکی از مهمترین و معروفترین علامات).

 در وسط این دو علامت، حرف G قرار گرفته است.(30) (به اعتقاد فراماسونها، « Goat = بز » نماد شیطان است.

 نکته ی جالب دیگر، این که در برخی از لژ ها بر روی علامت پرگار و گونیا، علامت چشم جهان بین نیز حک شده است که نشان دهنده ی اهمیت فوق العاده ی علامت چشم جهان بین در نزد ماسون ها می باشد.   

 

۲) ستاره ی 5 گوشه ی مع****** یا Baphomet.

 3) چلیپای شکسته (صلیب شکسته) ی Swastika: علامت شناخته شده ی هیتلر و نازی ها. 

 

نکته ی جالب اینکه این علامت در گروه های ماسونی هم کاربرد دارد.(36) در شکل سمت چپ که مربوط به ماسونهاست، طرحی دیده می شود که در بالای آن علامت صلیب شکسته، و در وسط آن ستاره ی شش گوش مشاهده می گردد که هم ستاره ی شش گوش و هم صلیب شکسته مورد تقدیس ماسون ها هستند.

 البته لازم به ذکر است که بعد از جنایات هیتلر اکثر گروه های ماسونی به منظور پرهیز از بدنامی، استفاده از چلیپای شکسته را کنار گذاشتند؛ این در حالی است که قبل از جنگ جهانی دوم، علامت چلیپای شکسته یک علامت کلیدی در فراماسونری بوده است.

 5) جمجمه و استخوان Bones) &Skull ).(39) 

 

7) عدد 13.

عدد مقدس ماسون ها و یهودیان است. فراماسون  در بسیاری از نماد های خود، تعداد اجزاء را 13 قرار می دهند.

 8) عدد 33.

همان طور که گفتیم در فراماسونری، صاحب درجه ی 33 بالاترین قدرت را داراست. در سمبل بسیاری از گروههای ماسونی از جمله در علامت مربوط به یک گروه ماسونی شهر (Memphis) آمریک (که نام شهر باستانی Memphis مصر را برخود نهاده اند)، عدد 33 بکار رفته است. 

 

ابزارهای فراماسونری

 فراماسونری در طول تاریخ با تمام وجود، از همه ی قدرت و امکانات موجود برای رسیدن به مقاصد خود بهره برده است. بعد از نابودی حکومت مصر باستان، این عقیده به شکلی مخفی و رمزآلود ولی فعالی و پویا، در طی اعصار و قرون در بین جوامع خزیده است. از اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 و همزمان با استقلال آمریکا، فراماسونری با این تفکر که دیگر در موضع قدرت قرار گرفته است، آهسته آهسته خود را از لایه های زیرین جوامع بیرون کشیده و بدون واهمه، نمادهای خود را عرضه نموده است؛ تا آنجا که در سالهای اخیر به دلیل قدرت فراوان، اعمال خود ر علنی تر کرده تا عده ای را با ترساندن از قدرت خود، به سمت خویش جذب کند و پایه های خود را مستحکم تر نماید.

 فراماسونری در طول تاریخ برای پیشبرد اهداف خود و مبارزه با ادیان، در دو جبهه ی کلی و مهم به فعالیت پرداخته است:

 1 – جبهه ی اقتصادی، سیاسی، نظامی و تکنولوژیکی (که از اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 به موفقیت نایل شده و از آن زمان جهان ر تحت تأثیر قرار داده است.) در این جبهه، نقش اصلی را کشورهای اسرائیل و آمریکا برعهده دارند .

 2 – جبهه ی فکری، عقیدتی و فرهنگی

 در جبهه ی عقیدتی، فراماسونری ب عناوین مختلف در دین های اسلام، مسیحیت و یهودیت نفوذ کرده است:

 اسلام: از طریق رواج بهائیت، بعضی از فرقه های عرفانی نوپ و فراماسونهای طیف Shriner، قصد تضعیف دین اسلام را داشته و دارد.

 مسیحیت: فراماسونری گروه هایی به نام اوانجلیکاله (نوانجیلی ها) را رواج داده که اهداف و اعمالشان هم جهت با عقاید فراماسون ها است و این گروه ها تا حد زیادی هم موفق بوده اند. فراماسونه در واتیکان و بعضی از فرقه های پروتستان هم نفوذ کرده اند. از این مطلب می توان نتیجه گرفت که مشکلات اخیر واتیکان با اسلام و کشورهای اسلامی نیز ناشی از همین موضوع می باشد.

 یهودیت : اکثر یهودیان بالاخص ساکنین اسرائیل جزء وابستگان تشکیلات ماسونی هستند . ارتباط یهود و فراماسونری ارتباطی دوطرفه است، یهود به رواج تعالیم ماسونی یا کابالا پرداخته و فراماسونری هم از یهود حمایت می کند.

 پس از ذکر اطلاعات مقدماتی پیرامون فراماسونری، به بررسی شواهد ارتباط کشور ها و گروه های مختلف با فراماسونری می پردازیم. 

 شواهد ارتباط آمریکا با فراماسونری

 1 – برجسته ترین افرادی که بیانیه ی اعلان استقلال آمریکا را در سال 1776 میلادی امضا کردند، فراماسون بوده اند.(45) اینان عبارتند از:

Benjamin Franklin-Thomas Jefferson-George Washington-John Adams

 (البته در مورد جان آدامز نظره متفاوت است، ولی در مورد 3 تن دیگر، در ماسون بودنشان شکی وجود ندارد. نکته ی دیگر این که منظور از John Adams در این جا، John Adams پدر است، نه John Quincy Adams یا John Adams پسر.)

 برجسته ترین امضا کنندگان بیانیه ی اعلان استقلال آمریک در سال 1776. (همگی آن ه ماسون بوده اند.)  

 

 

 که اولین رئیس جمهور آمریک بود، لقب استاد اعظم فراماسونری (بالاترین درجه و رتبه در فراماسونری ، و تقریباً همرده ی اسقف در مسیحیت و خاخام در یهودیت) داشت. در تصویر، جرج واشنگتن در یک لژ فراماسونری دیده می شود، در این عکس علامت گونیا و پرگار روی پیشبند وی دیده می شود و در بالای سرش علامت G (=Goatبز) نمایش داده شده است. 

 

۲ – طرح های اولیه ارائه شده برای پرچم آمریکا، به وضوح دارای علامت ه و نمادهای فراماسونری بودند.(49) از جمله چشم جهان بین ی چشم نورافشان، که به نظر می رسد به دلیل نوپا بودن آمریکا در آن زمان، مؤسسین آمریک از ریسک در این زمینه اجتناب کردند، زیرا به دلیل وجود جو مذهبی در مردم آن زمان، ممکن بود علایم واضح ماسونی، مردم را از نیات سیاستمداران آگاه نماید و بدین ترتیب، حکومت نوپای ماسونی آمریکا سرنگون گردد.   

 

۳- شاهد دیگر ماسونی بودن حکومت آمریکا، پرچم کنونی این کشور است که از 13 خط سفید و قرمز تشکیل شده است. (13 عدد خوش یمن ماسون ها است.)  

 

۴-

نحوه ی ساخت بناها و ساختمان های شهر واشنگتن (پایتخت آمریکا).

اولین ساختمان مورد بحث، پنتاگون (وزارت جنگ آمریکا) است. پنتاگون به شکل 5 ضلعی ساخته شده، که اگر اقطار آن را به هم وصل کنیم، ستاره ی پنج گوش در وسط آن به وجود می آید که نسبت به کاخ سفید، مع****** است و تشکیل Baphomet می دهد. 

 

نحوه ی قرار گیری ساختمان های مهم دولتی و ماسونی از جمله کاخ سفید و کنگره (کاپیتول) نسبت به یکدیگر:

اگر کاخ سفید و میدانهای اطرافش را به هم وصل کنیم، نسبت به کاخ سفید، شکل ستاره ی 5 پر مع****** یا Baphomet به دست می آید.(54) تصویر زیر که مطلب فوق ر نشان می دهد، توسط برنامه ی Google Earth تهیه شده است. 

 

 «سلامی ایشینداغ» در کتاب خود با عنوان الهاماتی از فراماسونری می‌نویسد:

 کل فضا، اتمسفر، ستارگان، همة موجودات زنده و غیرزنده از اتم ساخته شده‌اند. بشر جز اجتماعِ اتفاقیِ اتم‌ها نیست. موازنة جریان الکتریسیته میان اتم‌ها، بقای موجودات زنده را تضمین می‌کند. با از میان رفتن این توازن می‌میریم، به خاک بازمی‌گردیم و به اتم‌ها تبدیل می‌شویم. یعنی ما همه از ماده و انرژی ساخته شده‌ایم و به ماده و انرژی بازمی‌گردیم. گیاهان از اتم‌های ما استفاده می‌کنند و همة موجودات، از جمله ما انسان‌ها از گیاهان استفاده می‌کنیم. همه چیز یک ماهیت دارد، اما چون مغز ما از سایر موجودات تکامل یافته‌تر است، صاحب هوشیاری و شعور است. اگر به نتیجه روان‌شناسی تجربی نظر کنیم درمی‌یابیم آزمایش سه‌گانه احساسات، ذهن و قوة اراده نتیجة کارکرد متوازن سلول‌های قشایی مغز و هورمون‌هاست.

… علم اثبات‌گرا پذیرفته است که هیچ چیز از هیچ به وجود نیامده و هیچ چیز نابود نمی‌شود. در نتیجه می‌توان گفت نیازی نیست بشر نسبت به هیچ نوع قدرتی احساس قدرشناسی و تعهد کند. جهان مجموعة انرژی است که نه آغازی دارد و نه پایانی. در این مجموعه همه چیز متولد می‌شود، نمو می‌کند و می‌میرد، اما مجموعه هیچ‌گاه نابود نمی‌شود. تنها اشیا تغییر می‌کنند و تبدیل می‌شوند. حقیقتاً چیزی به نام مرگ و زوال وجود ندارد؛ فقط تغییر و تبدیل دائمی حاکم است. نمی‌توان چنین سؤال بزرگ و راز جهانی را به کمک قوانین علمی تشریح کرد. توضیحات غیرعلمی نیز چیزی جز توصیفات خیالی، تعصبات و عقاید باطل نیستند. بر مبنای منطق و علم اثبات‌گرا، صرف‌نظر از جسم مادی، روحی وجود ندارد.

نظریات بالا را می‌توانید در کتب متفکران ماده‌گرایی چون مارکس، اِنگلس، لنین، پولیتزر، ساگان و مانِد بیابید.

 ایشینداغ چنین ادامه می‌دهد:

می‌خواهم بعضی اصول و حقایق مورد تأیید فراماسون‌ها را به اختصار بیان کنم: براساس اصول ما حیات از یک سلول آغاز می‌شود و در نتیجه تغییر شکل و نمو سلول انسان به وجود می‌آید. ماهیت و هدف این وجود را نمی‌توان درک کرد. زندگی از آمیزش ماده و انرژی آغاز می‌شود و به آن خاتمه می‌یابد. اگر معمار بزرگ کائنات را به عنوان حقیقتی والا، افق بی‌پایان خوبی و زیبایی، اوج تکامل و عالی‌ترین مقام و کمال مطلوب انسان بپذیریم و اگر آن را مجسم نکنیم، شاید خود را از تعصب درامان نگه داشته باشیم.

ماسونی که تحت تعلیم این اصول و عقاید قرار گرفته وظیفه دارد مردم را تربیت کند … و به نیابت از مردم و حتی بدون تمایل آنها کار خود را انجام دهد. 

 

 روح و جهان آخرت:

 ماسون‌ها رستاخیز پس از مرگ را در افسانة استاد حیرام به صورت نمادین می‌پذیرند. این رستاخیز نشان می‌دهد حقیقت همیشه بر تاریکی و مرگ غلبه دارد. فراماسونری به مسئلة روح اهمیتی نمی‌دهد. در فراماسونری، رستاخیز پس از مرگ یعنی به میراث گذاردن بعضی امور مادی و معنوی به انسان‌ها. کسانی که توانسته‌اند در این زندگی کوتاه و فریبنده نام خود را جاودانه کنند، موفق شده‌اند و با ماندگار ساختن نام خود به دنبال شادمان کردن انسان‌ها و تضمین دنیایی مادی‌تر بودند. هدف آنان بالا بردن انگیزه‌های انسانی بوده است که بر زندگی انسان‌های زنده مؤثرند… . انسان‌هایی که طی قرن‌ها ابدیت را می‌طلبند، با اعمال، خدمات و اندیشه‌های خود به آن می‌رسند و… این به زندگی آنان معنا می‌بخشد.

 چنانچه تولستوی گفت: «در آن هنگام، بهشت همین جا بر روی زمین برپا می‌شود و مردم به بهترین صورت ممکن کامیاب می‌شوند.6

 ایشینداغ در مقالة پیشین چنین نوشت:

باوری وجود دارد بر این مبنا که از دو نیروی سازندة انسان: جسم و روح جسم می‌میرد اما روح باقی می‌ماند و به جهان ارواح می‌رود، در آنجا به حیات خود ادامه می‌دهد و به فرمان خداوند در جسم دیگری حلول می‌کند. این باور با مفاهیم تغییر و تبدیل مورد قبول ما سازگار نیست. نظرات فراماسونری را می‌توان چنین تشریح کرد: پس از مرگ تنها خاطرات و دست‌یافت‌های شما به جای می‌ماند. این نظریة فیلسوفانه و مبتنی بر اصول منطق است. باورهای مذهبی دربارة جاودانگی روح و رستاخیز با اصول منطق سازگار نیستند. ما اصول فکری خود را از نظام‌های فلسفی عقل‌گرا گرفته‌ایم، در نتیجه پاسخ این سؤال را با مفاهیمی متفاوت و نه با مفاهیم مذهبی می‌دهیم. 

 

 ماتریالیسم ماسونی: خدا انگاری ماده

 برای تولید یک شیء مادی اتم‌ها ترکیب خاصی به خود می‌گیرند. روح هر اتم نیروی تولیدکنندة این نظام است. چون روح عامل هوشیاری است، هر شیء هوشمند بوده و به نسبتی از هوشمندی برخوردار است. انسان، حیوان، باکتری و مولکول هر یک به نسبتی هوشمندند.

این باور ماتریالیستی فراماسون‌ها نمود عقیده‌ای به نام «جاندار پنداری» است که هر شیء را در طبیعت (کوه، آب، باد و غیره) صاحب روح خاص و هوشیاری می‌پندارد. ارسطو، فیلسوف یونانی این نوع باور را با ماده‌انگاری (عقیده به اینکه ماده خلق نشده و مطلق است) ترکیب نمود. این باور به الحاد معاصر مبدل شده است. به عقیدة ماسون‌ها توازن و نظم موجود در نظام عالم نتیجه مادة است. در مقاله‌ای با موضوع «تکامل زمین» می‌خوانیم:

فرسودگی چنان ضعیف صورت می‌گیرد که می‌توان گفت حالت کنونی زمین در نتیجة هوشمندی پنهان ماگما (مایع درون هسته زمین) پدید آمده است. اگر این‌گونه نبود آب در گودال‌ها انباشته نمی‌شد و تمام زمین را آب فرا می‌گرفت.13

 همچنین در مقاله دیگری چنین ادعا شده است:

آغاز حیات بر روی کرة زمین هنگامی بود که یک سلول به وجود آمد. این سلول بلافاصله به حرکت درآمد و بر اثر انگیزشی مؤثر و متمردانه به دو بخش تقسیم شد و این راه را تا بی‌نهایت ادامه داد. اما سلول‌های تقسیم شده قادر به ادراک هدفی برای سرگردانی خود نبودند و گویی به دلیل ترس از این سرگردانی و تحت تسلط نیروی غریزی حفظ بقا، با یکدیگر به فعالیت پرداختند، به هم پیوستند و به صورت هماهنگ، دموکراتیک و فداکارانه به خلق اندام‌های حساس و حیاتی اقدام نمودند.

در مقاله‌ای با عنوان «تفکراتی پیرامون تکامل همبستگی از دیدگاه علمی» می‌خوانیم:

از دیدگاه مادی و تعامل مادة موجودات زنده، همة گیاهان، حیوانات، میکروب‌های مفیدی که در زمین زندگی می‌کنند و انسان‌ها، هماهنگی اسرارآمیزی دارند. این هماهنگی از سوی طبیعت مادر ترتیب داده شده. آنها پیوسته درگیر نوعی همکاری و انسجام مؤثر هستند. بار دیگر تصریح می‌کنم فراماسونری هر نوع جنبش روان‌شناسی ـ اجتماعی را که به رفاه، صلح، امنیت و شادی و به طور خلاصه هر نوع جنبشی که در طریق اومانیسم و اتحاد جهانی بشر گام بردارد، عامل پیش‌برد آرمان‌های خود می‌داند و از آن حمایت می‌کند.

مهم‌ترین نیروی پیش برنده آرمان‌های فراماسونری نظریة تکامل است که حامی نوین ماتریالیسم و اومانیسم به شمار می‌رود. 

 

منشأ فراماسونری

 فراماسونری عمده ی تعلیمات خود را از حکومت مصر باستان کسب کرده است، هر چند تعالیم اندکی نیز از بقیه ی حکومت های الحادی فراگرفته است.

 شواهدی که بر این مدعا صحه می گذارند، به قرار زیرند:  

 

 ۱ – یکی از نمادهایی که در فراماسونری کاربرد فراوان دارد، علامت و نماد « چشم جهان بین :All seeing eye » است که به صورت یک هرم و چشم در انتهای آن می باشد. این نماد مربوط به یکی از خدایان مصر باستان بوده است  

 ۲– « ستاره ی شش گوش » علامت و نماد بحث برانگیز فراماسونها. 

علت تغییر جهت فراماسون ها
گفتیم که کار اصلی ماسونها یا همان بناها شهر سازس و کلیسا سازی بود ولی با اتمام کار شهرسازی و نبود کار برای ماسون ها آنها به تدریج گوشه گیر و منزوی شدند واشراف و بزرگان جامعه به دلیل جاذبه علم هندسه به لژها راه یافتند و یکنواختی لژ ها را به هم زدند و تا انجا پیش رفتند که فقط چند نفری از اعضای قدیمی ماسون ها در لژ ها حضور داشتند و انها نیز اندکی بعد به دلیل احساس حقارت محافل ماسونی را ترک کردند و انجا را یکدست به دست اشراف سپردند و اکنون در لژ ها جز اشراف و کسانی که دارای مشاغل برجسته کشوری باشند کسی را راه نمی دهند
دین و مذهب از نظر فراماسون ها کاملا مردود است چنانکه اصل اول قانون اساسی فراماسون ها میگوید:
"یک ماسون طبق تعهد اش مجبور است که فقط از قوانین اخلاقی پیروی کند و تعهدی جز این ندارد " البته در لژ هایی که از محافل امریکا و انگلیس تبعیت میکنند اعتقاد به خدا به طور لفظی وجود دارد اما آن خدا جز خدای اختصاصی صهیونیستها ()یعنی
"یهوه صبایوت نیست " وآن هم تنها برای پیشبرد مقاصدشان در خاور میانه .... 
 فراماسونری در انگلستان و فرانسه .
در سال 1738 فراماسون ها تجدید نظری در قانون اساسی خود نمودند و در اصل اول نام معمار زمین و آسمان را گنجاندند تاکید کردند که تفاوت مذاهب مانع از عضویت افراد در سازمان نمی باشد .
ژان تئوفیل دزاگولیه که اورا بانی فراماسونری جدید میدانند عامل ارتباطی میان اشراف و ماسون ها شد و بدین ترتیب ولیعهد انگلستان را وارد جرگه ماسون ها کرد با وردو خانواده سلطنتی به لژ ها به زودی لژ بزرگ جهانی در مقابل کلیسا شکل گرفت لژ بزرگ جهانی از ابتدا تا امروز دست در دست رژیم سلطنتی انگلستان بوده است سازمان ماسونی انگلستان از همان اول سعی داشت که مشاهیر برجسته جهان رو به خودش نسبت بده و جز برادران خودش معرفی کنه در بین دانشمندان معروف که صاحب جایزه نوبل شده اند تعداد فراماسون ها ( کسانی که فراماسون معرفی شدند ) به قدری زیاد است که انگار تا کسی فراماسونه نباشد موفق به دریافت این جایزه نخواهد شد
نخستین بار قانون اساسی فراماسون ها در دوره ریاست شاهزاده کنت دوکلرمون پسر خوانده لویی چهاردهم انتشار یافت و نام گراند لژ انگلیس و فرانسه را نیز کنت تعیین کرد و در سال 1773 میلادی با موافقت تمامی اعضا ی فرماسونری فرانسه نام لژ بزرگ شرق برای تشکیلات فراماسونری انتخاب و آن را از سازمان فراماسونری انگلستان جدا کرد لژ بزرگ شرق به زودی در سیاست های خود تغییری داد و به دلیل همین امر از لژ انگلستان جلو افتاد زیرا بر اساس این قوانین جدید هر کس از هر طبقه ای میتواند وارد جمع ماسون ها شود در پی حوادثی در فرانسه از فعالیت های فراماسون ها تا سال 1848 توسط دولت جلوگیری به عمل امد و در همین سال فهالیت های این سازمان توسط لویی بنا پارت از سر گرفته شد
یکی از خصوصیات بارز لژ برزگ شرق ضد مذهب بودن هست و در مخالفت با مسحیت تا جایی پیش رفته که عده ای میگویند هر کس میخواهد وارد محفل ها شود ابتدا باید از روی مجسمه مصلوب عیسی (ع) عبور کند چندی بعد با وارد شدن فراماسون ها به جرگه ی حزب کمونیست و سازمان جبهه مردم این سازمان به صورت ائتلافی از سوسیالیست ها رادیکالها و کمونیست ها در امد که در نتیجه آن اتحادیه ای به نام حفظ حقوق بشر به وجود امد !! 

 فراماسونری چیست؟

 می توان گفت این سؤالی است که افراد بسیاری قادر به پاسخ دادن نیستند و یا اطلاعات دقیقی در این رابطه ندارند. این در حالی است که این تشکیلات و اعضای آن، نقش مهمی در تاریخ داشته اند و شناخت این تشکیلات، برای مسلمانان امری لازم و ضروری است.

 کلمه ی ماسون (mason) یعنی بنّا، فراماسون (Freemason) یعنی بنّای آزاد. ماسونری یک تشکیلات منظم جهانی است که بر ارکان دولت های جهان و اکثر وجوه زندگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جوامع، سلطه یافته است و بسیار هم آزادانه عمل می کند. کسی که عضو فراماسونری است، ماسون ی فراماسون نامیده می شود. ساختمانی که مرکز فعالیت ماسونهاست لژ نام دارد. فراماسونری جمعیتی سرّی است که کسی به راحتی نمی تواند در حریم آن نفوذ کند و اگر هم راه یافت، مکلف است اسرار آن را مکتوم نگه دارد؛ اما با این وجود، کسانی توانستند به حریم آن نفوذ کنند و به اسناد و مدارک مهمی دست یابند و موفق به کشف و افشای اسرار آنها شوند. همه ی این افراد متفق الرأی هستند که: «مسئله از اواخر قرن هجدهم آغاز شده و تا به امروز هم با موفقیت تمام ادامه دارد و هدف نهائی آن ایجاد یک حکومت جهانی است و برای پیاده کردن آن در سراسر عالم، به یک مبارزه وسیع و بی امان دست زده اند.»  

  

 فلسفه فراماسونری

 خاستگاه فراماسونری اصول اعتقادی الحادی است. مفاهیم و علائم پنهان آن، این موضوع را مورد تأیید قرار می‌دهند. به همین سبب اصول آن با مذاهب توحیدی در تعارض است. «مایکل هاوارد»، مورخ آمریکایی در نوشته محرمانه‌ای که مخصوص ماسون‌های عالی‌رتبه است می‌نویسد:

چرا مسیحیت منتقد فراماسونری است؟ پاسخ این سؤال در «رموز» فراماسونری نهفته است. اگر این رموز در دسترس عموم قرار گیرد برای کسانی که از فلسفة آن مطلع نیستند قابل درک نخواهد بود. در حقیقت احتمال اینکه بسیاری از اعضای لژها نیز معنای رموز را درک کنند، پایین است. در محفل درونی فراماسونری، درمیان کسانی که به درجات بالای سازمان رسیده‌اند، ماسون‌هایی وجود دارند که خود را وارثان سنت کهن و متعلق به دوران پیش از میلاد می‌دانند که از اعصار پیشین به تواتر به آنها منتقل شده است.

ماسون‌های عالی‌رتبه دانش خاص خود را از سایر اعضا مخفی نگه می‌دارند.

 ماسون اعظم، «نکدت اجران» در این باره می‌نویسد:

بعضی ماسون‌ها گمان می‌کنند فراماسونری نوعی سازمان نیمه‌مذهبی ـ نیمه‌خیریه است که در آن می‌توانند ارتباطات اجتماعی پسندیده داشته باشند و لذت ببرند. عده‌ای دیگر فکر می‌کنند هدف فراماسونری این است که انسان‌های خوب را خوب‌تر کند. باز عده‌ای گمان می‌کنند فراماسونری محل شخصیت‌سازی است. به طور خلاصه کسانی که با نحوه خواندن و نوشتن زبان خاص ما آشنا نیستند، معنای نمادها و تماثیل را به این شکل درک می‌کنند.

فراماسونری و اهداف آن برای آن عده اندکی از ماسون‌ها که قادرند عمیقاً در آن وارد شوند کاملاً متفاوت است. فراماسونری یعنی دانش فاش شده، آغاز و تولد دوباره؛ یعنی واگذاردن راه و رسم زندگی کهنه و ورود به یک زندگی جدید باشکوه‌تر و اصیل‌تر … در پس رمزگرایی ساده و ابتدایی فراماسونری، دسته‌ای مکاشفات قرار دارند که به ما کمک می‌کنند به زندگی روحانی و عالی دست یابیم و به رموز هستی خود پی ببریم. بنابراین در این زندگی روحانی، دستیابی به روشنگری ماسونی امکان‌پذیر می‌شود. تنها در این صورت است که می‌توان به طبیعت و شرایط رشد و تکامل در آن پی برد. 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد